نوشته شده توسط : یونس کاکوان

یک- به مردم بیش از آنچه انتظار دارند بدهید و این کار را با شادمانی انجام دهید .

 دو- با مرد یا زنی ازدواج کنید که عاشق صحبت کردن با او هستید. برای اینکه وقتی پیرتر می شوید، مهارت های مکالمه ای مثل دیگر مهارت ها خیلی مهم می شوند .

  سه- همه ی آنچه را که می شنوید باور نکنید، همه ی آنچه را که دارید خرج نکنید و یا همان قدر که می خواهید نخوابید

  چهار- وقتی می گویید: دوستت دارم. منظورتان همین باشد .

  پنج- وقتی می گویید : متاسفم. به چشمان شخص مقابل نگاه کنید .

  شش- قبل از اینکه ازدواج کنید حداقل شش ماه نامزد باشید .

  هفت- به عشق در اولین نگاه باور داشته باشید .

  هشت- هیچ وقت به رؤیاهای کسی نخندید. مردمی که رؤیا ندارند هیچ چیز ندارند.

  نه- عمیقاً و با احساس عشق بورزید. ممکن است آسیب ببینید ولی این تنها راهی است که به طور کامل زندگی   می کنید .

ده- در اختلافات منصفانه بجنگید و از کسی هم نام نبرید .

یازده- مردم را از طریق خویشاوندانشان داوری نکنید .

 دوازده- آرام صحبت کنید ولی سریع فکر کنید .

 سیزده- وقتی کسی از شما سوالی می پرسد که نمی خواهید پاسخ دهید، لبخندی بزنید و بگویید : چرا می خواهی این را بدانی؟

 چهارده- به خاطر داشته باشید که عشق بزرگ و موفقیت های بزرگ مستلزم ریسک های بزرگ هستند .

 پانزده- وقتی کسی عطسه می کند به او بگویید : عافیت باشد .

 شانزده- وقتی چیزی را از دست می دهید، درس گرفتن از آن را از دست ندهید .

 هفده- این سه نکته را به یاد داشته باشید: احترام به خود، احترام به دیگران و مسئولیت همه کارهایتان را پذیرفتن.

 هجده- اجازه ندهید یک اختلاف کوچک به دوستی بزرگتان صدمه بزند .

 نوزده- وقتی متوجه می شوید که اشتباهی مرتکب شده اید، فوراً برای اصلاح آن اقدام کنید .

 بیست- وقتی تلفن را بر می دارید لبخند بزنید، کسی که تلفن کرده آن را در صدای شما می شنود .

 بیست و یک- زمانی را برای تنها بودن اختصاص دهید .

 یک دوست واقعی کسی است که دست شما را بگیرد و قلب شما را لمس کند .این پیام را پیش خود نگه ندارید!



:: بازدید از این مطلب : 98
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 22 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یونس کاکوان

تست احساسات

این تست از کتاب" كوكولوژي" اثر «تاداهياكو ناگاوو» و « ايسامو سايتو» که بازي‌هاي جذاب و سرگرم‌كننده خودشناسي و روان‌شناسي را دربردارد، انتخاب شده اين كتاب توسط چكاد سرامي و شاهين دهقان ترجمه شده است.
كوكولوژي (
kokology) تركيب دو واژه كوكورو (kokoro) به معناي ذهن، روح و احساسات در زبان ژاپني و لوژي (logia) به معناي شناختن و مطالعه به زبان يوناني است.
مطالب و مباحث اين كتاب براي هر فردي در سنين مختلف جذاب خواهد بود و به همين دليل يكي از پرفروش‌ترين كتاب‌ها در دو كشور آمريكا و ژاپن بوده است.

پرنده آبی

روزی پرنده ای آبی رنگ ناگهان از پنجره وارد اتاق شما میشود و در آنجا به دام می افتد.
چیزی در این پرنده شما را به خود جذب میکند و تصمیم میگیرید آن را نگه دارید.
اما روز بعد در عین شگفتی متوجه میشید رنگ پرنده از آبی به زرد تغییر کرده است.
این پرنده استثنایی دوباره تغییر رنگ می دهد و در صبح روز سوم به رنگ قرمز روشن در می آید و در روز چهارم سیاه رنگ است.

سوال؟

اکنون روز پنجم است، وقتی از خواب برمی خیزید این پرنده چه رنگی است؟

1. پرنده تغییر رنگ نمی دهد و سیاه باقی می ماند.

2. پرنده به رنگ آبی که در ابتدا داشت باز میگردد.

3. پرنده سفید می شود.

4. پرنده طلایی می شود.

جواب ها باید در همین 4 جواب بالا جستجو بشه و رنگ های دیگه مثل سبز ، بنفش ، زرد و بی رنگ مد نظر نیست.

خوب فکر کنید، هر وقت به نتیجه رسیدید پایین این ایمیل رو بخونید

با توجه به توضیحات بالا باید متوجه شده باشید که به هیچ وجه سرکاری نیست.
پس با احساس خودتون جواب بدید و بعد جواب رو ببینید!

.

.

.

.

.

.



جواب تست شناخت احساسات :


پرنده ای که در اتاق شما بدام افتاد، نماد خوشبختی است، اما ناگهان تغییر رنگ داد و در شما دلهره و اضطرابی نسبت به ناپایداری خوشی و شادمانی بوجود آورد.عکس العمل شما در این وضعیت نشان دهنده ی پاسخ شما به مشکلات و بلاتکلیفی ها در زندگی واقعی است.

1. کسانی که گفتند پرنده سیاه باقی میماند دیدگاهی بدبینانه دارند.

 آیا شما باور دارید اوضاع هیچ وقت بهبود نمی یابد؟ به یاد داشته باشید همیشه پایان شبه سیه سپید است.

2.  کسانی که گفتند پرنده دوباره آبی میشود خوش بین و عمل گرا هستند.

 شما باور دارید زندگی ترکیبی از خوب و بد است و مقابله کردن و سرسختی نشان دادن در برابر این واقعیت سودمند نیست. مشقات و ناملایمات را با خونسردی می پذیرید و اجازه می دهید زندگی روال طبیعی خود را طی کند. این دیدگاه باعث میشود از تلاطم ناملایمات و سختیها با موفقیت بیرون آیید.

3.  کسانی که گفتند پرنده سفید میشود در برابر فشارهای زندگی مصمم و خونسردند.

شما در زمان بحران وقت خود را در تردید و دودلی تلف نمی کنید اگر وضعیت بغرنج شود ترجیح میدهید                 جلوی ضرر را بگیرید و به دنبال راه دیگری برای رسیدن به هدفتان می گردید و در غم و اندوه گرفتار نمی               شوید. این روش محتاطانه بدین معنی است که اوضاع بطور طبیعی بر وفق مراد شما پیش خواهد رفت.

4.  کسانی که گفتند پرنده طلایی میشود ، بی باک و نترس هستند.

شما معنی بحران را نمیدانید برای شما هر بحرانی ، یک فرصت است. این جمله ناپلئون که گفته است «غیر ممکن ... ، این واژه فرانسوی نیست » درمورد شما صدق میکند. اما مواظب باشید این اعتماد به نفس زیاد ، مرز بین شجاعت و حماقت را از بین نبرد.

 



:: بازدید از این مطلب : 120
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 22 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یونس کاکوان

حتما به ادامه مطلب مراجعه کنید.



:: بازدید از این مطلب : 131
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 22 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یونس کاکوان

قلب من

 

به راستی، چیزی هولناک‌تر از عادتِ شک، وجود ندارد. ایمان، مردم را کنار هم قرار می‌دهد و شک میان ایشان جدایی می‌افکند. سمی است که دوستی‌ها را متلاشی می‌کند و روابط دلنشین را می‌شکند. تیغی است دردناک که می‌آزارد؛ شمشیری است مرگ‌آور. باید از گرامی داشتن ذهنِ شکاک برحذر بود.



:: بازدید از این مطلب : 164
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 22 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یونس کاکوان


قلب من


برخی از حوادث جالب و آشکار از زندگی آلبرت انیشتین که اخیرا توسط مجله تایم به عنوان مرد قرن مفتخر شده بود.

 یک روز در هنگام تور سخنرانی ، راننده آلبرت انیشتین ، که اغلب در طول سخنرانی او در انتهای سالن می نشست ، بیان کرد که او احتمالا میتواند سخنرانی انشتین را ارائه دهد زیرا چندین مرتبه آنرا شنیده است. برای اطمینان بیشتر ، در توقف بعدی در این سفر ، انیشتین و راننده جای خود را عوض کردند و انشتین با لباس راننده در انتهای سالن نشست.

پس از ارائه سخنرانی بی عیب و نقص ، توسط یک عضو از شنوندگان از راننده سوال دشواری خواسته شده بود. راننده انشتین خیلی معمولی جواب داد: "خب ، پاسخ به این سوال کاملا ساده است. من شرط می بندم راننده من ، (اشاره به انشتین) که در انتهای سالن وجود دارد ، می تواند پاسخ این سوال را بدهد.


همسر آلبرت انیشتین غالبا اصرار داشت که او در هنگام کار باید لباسهای مناسبتری استفاده کند. انشتین همواره میگفت: "چرا باید اینکار را بکنم هرکسی اینجا می داند من که هستم." هنگامی که انیشتین برای شرکت در اولین کنفرانس بزرگ خود شرکت کرد نیزهمسرش از او خواست که لباس مناسبتری بپوشد، انشتین گفت: "چرا باید اینکار را بکنم هیچ کسی اینجا مرا نمی شناسد."
 

  

از آلبرت اینشتین معمولا برای توضیح نظریه عمومی نسبیت سوال میشد و او یکبار اینگونه پاسخ داده بود: " دست خود را بر روی اجاق گاز داغ برای یک دقیقه قرار دهید ، و این عمل مانند یک ساعت یک به نظر می رسد ، حال با یک دختر خوشگل یک ساعت بنشینید ، و این عمل مانند یک دقیقه به نظر می رسد.

 

این نسبیت است.


 

 

هنگامی که آلبرت انیشتین شاغل در دانشگاه پرینستون بود ، یک روز قرار بود به خانه برود ولی او آدرس خانه اش را فراموش کرده بود. راننده تاکسی او را نمی شناخت. انیشتین از راننده پرسید آیا او می داند خانه اینشتین

کجاست. راننده گفت : "چه کسی آدرس اینشتین را نمی داند؟ هر کسی در پرینستون ادرس خانه انشتین را میداند. آیا می خواهید به ملاقات او بروید؟" . اینشتین پاسخ داد :" من اینشتین هستم . من آدرس منزل خود را

فراموش کرده ام ، می توانید شما مرا به آنجا ببرید؟ " . راننده او را به خانه اش رساند و از او هیچ کرایه ای نیز نگرفت.

 یکبار اینشتین از پرینستون با قطار در سفر بود که مسئول کنترل بلیط به کوپه او آمد. وقتی او به اینشتین رسید ، انیشتین بدنبال بلیط جیب جلیقه اش را جستجو کرد ولی نتوانست آنرا پیدا کند. سپس در جیب شلوار

خود جستجو کرد ولی باز هم بلیط را پیدا نکرد. سپس در کیف خود را نگاه کرد ولی بازهم نتوانست آنرا پیدا کند.بعد از آن او صندلی کنار خودش را جستجو کرد ولی بازهم بلیطش را پیدا نکرد.

مسئول بلیط گفت : دکتر اینشتین ، من می دانم که شما که هستید . همه ما به خوبی شما را میشناسیم و من مطمئن هستم که شما بلیط خریده اید، نگران نباشید. و سپس رفت. در حال خارج شدن متوجه شد که فیزیکدان بزرگ دست خود را به پایین صندلی برده و هنوز در حال جستجوست.

مسئول قطار با عجله برگشت و گفت : " دکتر انیشتین ، دکتر انشتین ، نگران نباش ، من می دانم که شما بلیط داشته اید، مسئله ای نیست. شما بلیط نیاز ندارید. من مطمئن هستم که شما یک بلیط خریده اید."

اینشتین به او نگاه کرد و گفت : مرد جوان ، من هم می دانم که چه کسی هستم. چیزی که من نمی دانم این است که من کجا می روم.

 



:: بازدید از این مطلب : 111
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 22 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یونس کاکوان

خرس قطبی: من از سر صلح آمده ام

قلب من

عکس های قابل توجه نوربرت رزینگ نشاندهنده یک خرس قطبی وحشی است که به سمت سگهای سورتمه افسار بسته در حیات وحش "هادسن بی" کانادا نزدیک میشود

عکاس مطمئن بود که مرگ سگهای خود را خواهد دید زمانی که خرس قطبی در اطراف سگهایش سرگردان بود


 

باورش سخته که بدونی این خرس قطبی فقط به آغوش کسی احتیاج داشت!

  

 



:: بازدید از این مطلب : 137
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 22 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یونس کاکوان

در قطار مرد جوانی از همسفرسالمندش پرسید :ساعت چند است ؟
-از نگهبان بپرس
- می بخشید من قصد ناراحت کردن شمارا نداشتم و...
-ببین جوان ...اگر مودبانه جواب بدهم،سرصحبت را باز میکنی ،از من می پرسی به کدام شهر می روم وخانه ام کجاست وچکاره ام ...وقتی بگویم چکاره ام...خواهی گفت که هرگز محل زندگی مرا ندیده ای ومن از روی ادب تو رابه خانه ام  دعوت می کنم در خانه ام دخترم را می بینی  وعاشق او می شوی وازاو خواستگاری میکنی..بگذار از همین حالا آب پاکی را روی دستت بریزم وبگویم :من نمی گذارم دخترم با مردی ازدواج کند که از مال دنیا یک ساعت هم ندارد!



:: بازدید از این مطلب : 156
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 21 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یونس کاکوان


 



:: بازدید از این مطلب : 241
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 21 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یونس کاکوان

خانم محترم آخه اینجای جای شیر دادنه!!!!!!!!!!!

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

 



:: بازدید از این مطلب : 156
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 21 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یونس کاکوان

اگر میخواهید بر معلوماتتان بیفزایید حتما به ادمه مطلب مراجعه کنید.



:: بازدید از این مطلب : 111
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 21 بهمن 1389 | نظرات ()