نوشته شده توسط : یونس کاکوان

گروه اینترنتی قلب من | galbeman yahoo group

فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی . 
پیرمرد از دختر پرسید :
- غمگینی؟
- نه .
- مطمئنی ؟
- نه .
- چرا گریه می کنی ؟
- دوستام منو دوست ندارن .
- چرا ؟
- چون قشنگ نیستم !
- قبلا اینو به تو گفتن ؟
- نه .
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم !
- راست می گی ؟
- از ته قلبم آره... 
دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد...
چند دقیقه بعد پیرمرد اشکهایش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای
سفیدش را بیرون آورد و رفت!!!

بیاید با یه حرف ساده دل دیگران رو شاد کنیم!



:: بازدید از این مطلب : 101
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یونس کاکوان

با احترام به تمامی مردان و زنان


 

پیاده از کنارت گذشتم، گفتی:" چندی خوشگله؟"

سواره از کنارت گذشتم، گفتی:" برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!"

در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود

در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود

زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی

در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من

در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی

در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من بلند گفتی:"زهرمار!"

در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت، فحش خواهر و مادر بود

در پارک، به خاطر بودن تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم

نتوانستم به استادیوم بیایم، چون تو شعارهای آب نکشیده می دادی

من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی

مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی!

تو ازدواج نكردي و به من گفتي زن گرفتن حماقت است

من ازدواج نكردم و به من گفتي ترشيده

عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصارطلبی کشیدی

عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد

من باید لباس هایت را بشویم و اتو بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ

من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر

وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است

وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است.

:: بازدید از این مطلب : 98
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یونس کاکوان

گروه اینترنتی قلب من | galbeman yahoo group

1. يهو نگاه ميکني مي بيني خانوادت 3 نفر بيشتر نيستن ولي 5 خط موبايل دارن 
2. واسه همکارت ايميل ميفرستي،در حاليکه پشت ميز بغل دستي تو نشسته 
3. رابطت با اقوام و دوستاني که ايميل ندارن کمتر و کمتر ميشه تا به حد صفر برسه 
4.ماشينت رو جلوي در خونه پارک ميکني بعدش با موبايلت زنگ ميزني خونه که بيان کمک و چيزايي رو که خريدي ببرن داخل 
5. هر آگهي تلويزيوني يه آدرس اينترنتي هم داره 
6. وقتي خونه رو بدون موبايلت ترک ميکني،استرس همه وجودت رو ميگيره و با سرعت برميگردي که موبايلت رو برداري. 
بدون توجه به اينکه 20-30 سال از عمرت رو بدون موبايل گذروندي 
8. صبحها قبل از خوردن صبحونه اولين کاري که ميکني سر زدن به اينترنت و چک کردن ايميله 
9. الان در حاليکه اين ايميل رو ميخوني،سرت رو تکون ميدي و لبخند ميزني 
10. اينقدر سرگرم خوندن اين ايميل بودي که حتي متوجه نشدي اين ليست شماره 7 نداره 
11. الان دوباره برگشتي بالا که چک کني شماره 7 رو داشته يا نه 
12. و من مطمئنم که اگه دوباره برگردي بالاحتماً شماره 7 رو پيداش ميکني،بخاطر اينکه خوب بهش توجه نکردي. 
13 .دوباره برميگردي بالا ولي شماره 7 رو پيدا نميکني.
خوب! من شوخي کردم ولي نشون ميده که تو ، انسان عصر 2010، به خودت هم اعتماد نداري و هرچي بقيه ميگن باور ميکني!



:: بازدید از این مطلب : 89
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یونس کاکوان

اگر روزي دشمن پيدا كردي، بدان در رسيدن به هدفت موفق بودي!

اگر روزي تهديدت كردند، بدان در برابرت ناتوانند!

اگر روزي خيانت ديدي، بدان قيمتت بالاست!

اگر روزي تركت كردند، بدان با تو بودن لياقت مي خواهد

  1. برای بلند شدن باید خم شد. گاهی مشکلات تو را خم می کنند و بدان آغاز ایستادن است.

  2. باد می وزد می توانید در مقابلش دیوار بسازی یا اسیاب بادی. تصمیم با توست.

  3. خدایا به من کمک کن که وقتی میخواهم درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنم با کفشهای او راه بروم.

  4. تاریکترین ساعت شب درست ساعت قبل از طلوع خورشید است.... پس همیشه امیدوار باش

واسه شروع یه رابطه هر دو طرف باید بخوان ولی واسه تموم شدنش همین که یه نفر بخواد کافیه خوشبختي ما در سه جمله است:

تجربه از ديروز، استفاده از امروز، اميد به فردا ولي ما با سه جمله ديگر زندگي مان را تباه مي کنيم:

حسرت ديروز، اتلاف امروز، ترس از فردا

نمی‌توانيم کاری کنيم که مرغان غم بالای سر ما پرواز نکنند اما می‌توانيم نگذاريم که روی سر ما آشيانه بسازند.

طلا را به وسيله آتش......زن را به وسيله طلا ........و مرد را به وسيله زن امتحان کنيد.

هميشه از خوبيهاي آدما واسه خودت ديوار بساز .

پس هر وقت در حق تو بدي کردن ، فقط يه آجر از ديوار بردار !
بي انصافيه اگه ديوار خراب کني !

براي اداره کردن خودت از عقلت استفاده کن و براي اداره کردن ديگران از قلبت

وقتي كبوتري شروع به معاشرت با كلاغها ميكند پرهايش سفيد ميماند، ولي قلبش سياه ميشود.... دوست داشتن كسي كه لايق دوست داشتن نيست اصراف محبت است.
 



:: بازدید از این مطلب : 114
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یونس کاکوان

برای دیدن محصولات جدید اپل به ادامه مطلب مراجعه کنید.



:: بازدید از این مطلب : 95
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یونس کاکوان

يک تحقيق جديد در بانک جهاني نشان داده ژاپني ‌ها طولاني‌ ترين ميانگين سن و سال را دارند. ميانگين سن مردان ژاپني 78 سال و زنان ژاپني 85 سال است. ژاپني‌ ها چگونه به اين حد از عمر رسيد‌ه‌اند؟ بايد بدانيد همه چيز برمي ‌گردد به غذا؛ رژيم غذايي ژاپني‌ ها برخلاف ديگر نقاط جهان به تجربه آن ها از طعم‌ ها برنمي ‌گردد. در حقيقت بشقاب غذايي آن ها مملو است از مواد مفيد براي آدمي که طي سال‌ ها تحقيق و پژوهش بومي و علمي به دست آمده است. معيار آن ها براي خوب و بد بودن غذا در جواب اين سوال خلاصه مي ‌شود: "چه چيزي براي من مفيد است؟" در حالي که بسياري از ما معيار انتخاب غذاي خوب و بد را جواب اين سوال مي ‌دانيم: "چه غذايي دوست دارم بخورم؟" يا "الان هوس چه غذايي کرده ‌ام؟" ژاپني‌ ها اما در ادامه جواب دادن به سوال "چه غذايي براي من خوب است" به اين جواب ‌هاي غذايي رسيده‌ اند.

1- زياد ماهي مي ‌خورند

در ميان منبع ‌هاي پروتئين، ماهي يکي از مهم ‌ترين ‌ها است. به باور ژاپني ‌ها، گوشت قرمز به مقدار چشم‌ گيري گران است و فايده چنداني براي بدن ندارد. اما ماهي هم ارزان ‌تر است و هم سالم ‌تر. به خاطر داشته باشيد در ژاپن تنها ماهي سرخ‌ شده خورده نمي ‌شود و ماهي با روش‌ هاي زيادي پخته مي ‌شود مثل ماهي تنوري، کبابي، آب پز و... به غير از همه ي اين ها زنان ژاپني باور دارند پوست ماهي براي زيبايي و شادابي پوست بسيار مفيد است.

2- به سويا خوردن عادت دارند

سويا در رژيم غذايي ژاپني ‌ها بسيار پيدا مي‌ شود. مخصوصا از زماني که بررسي‌ ها نشان داده اند که چربي موجود در گوشت و لبنيات، کلسترول را بالا مي ‌برد، ژاپني‌ ها به خوردن بيشتر پروتئين گياهي که اثر عکس دارد، تشويق شده ‌اند. سس سويا، توفو و ناتو (دانه سوياي مخلوط شده با تخم‌ مرغ خام روي برنج) يکي از حاشيه‌ هاي اصلي ميز غذاي ژاپني ‌ها است.

3- آرد گندم و گندم ‌سياه به هاضمه ‌شان کمک مي ‌کند

ميزان مصرف نشاسته و آرد سفيد در ژاپن زياد نيست.  رشته ي ژاپني‌ ها از نشاسته درست نمي ‌شود بلکه از آرد گندم درست مي ‌شود؛ البته هم آرد گندم سفيد و هم سياه که هر دوي آن ها نسبت به نشاسته، سالم‌ تر هستند. شايد بگوييد بخش عمده‌اي از غذاي ژاپني‌ ها برنج است اما اگر دقت کنيد مي‌ بينيد شايد آن ها در وعده‌ هاي غذايي خود هميشه برنج داشته باشند اما ميزان برنجي که مي‌ خورند بسيار کم است.

4- در ظرف‌‌ هاي کوچک غذا مي‌ خورند

وعده غذايي ژاپني ‌ها تقريبا يک‌ چهارم غذاي اروپايي‌ ها است. هر چند شما ظرف ‌هاي زيادي روي ميزهاي آن ها مي‌ بينيد اما غذاي کمي در آن ها است و يکي از يکي سالم ‌تر است.

5- اهل چاي سبزند

در آخر هم اين که ژاپني ‌ها به چاي سبز ارادت خاصي دارند. اين چاي به دو صورت سرد و گرم آماده مي ‌شود و خيلي اثرات مثبت دارد. ميزان کافئين چاي، نصف قهوه است، چاي سبز به هضم چربي کمک مي‌ کند، مخصوصا زماني که سرخ‌ کردني ميل کرده‌ ايد.

اين پنج راز به شما مي ‌گويد که چرا ژاپني‌ ها خيلي سلامت هستند و طول عمر بالاتري نسبت به ديگران دارند.



:: بازدید از این مطلب : 104
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یونس کاکوان

چه که نمیکنه این انسان دوپا!


دانشمندان با پیوند دادن شیر نر با ببر ماده حیوان جدیدی تولید کرده اند و آن را لایگر نامگذاری کرده اند که از همه نظر نسبت به شیر و ببر برتری دارد! چنین موجودی تا به حال در طبیعت وجود نداشته است، چراکه شیر و ببر نه تنها ذاتا با هم میانه ی خوبی ندارند بلکه دشمنی هم دارند.
این هیولا (لایگر) که حدود 900 تا 1000 پوند وزن دارد (454 کیلوگرم) قد بلندتر، قدرت بدنی بیشتر، توان پرش بالاتر و.... را نسبت به پدر و مادر خود دارد! جالب اینکه با وجود تنفر شیر از شنا کردن در آب، لایگر به شنا کردن علاقه دارد. در حال حاضر چندین نمونه از این حیوان تولید شده که در سیرکها و برخی باغ وحشها به نمایش گذاشته شده اند.
فقط جنس ماده ی این حیوان قادر به تولید مثل با ببر یا شیر نر می باشد که خود موجب بوجود آمدن دو گونه ی جدید دیگر شده است! همچنین حیوان دیگری به نام تایگن هم تولید شده که محصول ببر نر و شیر ماده است، البته به ببر شباهت بیشتری دارد و به بزرگی و عظمت لایگر هم نیست...


 

 



:: بازدید از این مطلب : 183
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یونس کاکوان

برای دیدن عکس پرندگان کمیاب به ادامه مطلب مراجعه کنید.



:: بازدید از این مطلب : 99
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 23 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یونس کاکوان

واقعیت این است که وقتی در یک کشور یک نفر بالاتر از قانون شد او ناچار است برای شریک جرم پیدا کردن دایره این بالاتر از قانون بودن را بزرگتر و بزرگتر کند . یه موقع می رسه که دیگه همه ریز و درشت قانون را دستمال یه بار مصرف فرض می کنن و یا اصولا قبولش نخواهند داشت.این قانون است که می گوید دخل و خرج باید مشخص شود تا برنامه ریزی دقیق صورت گیرد.وقتی درآمد مشخص نیست به تبع آن مخارج نیز مشخص نخواهد شد . اینکه ژاپن قدرت برتر اقتصادی شده حاکی از آن است کل درآمد و هزینه های کشور روی مانیتور دولت، و احزاب و رسانه ها قرار دارد وگرنه ژاپن ژاپن نمی شد.


 در ژاپن هیچکس بالاتر از قانون نیست



تا بدانید این کشور بیحساب پیشرفته ترین کشور دنیا نشده است. 





:: بازدید از این مطلب : 159
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 23 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : یونس کاکوان


آخرين متدهاي روز جهان در زمينه ي نحوه ي محبت و نفوذ دانشجو به دل استاد (برگه ي امتحان):
 

 

اين جفنگيات مرسوم که در برگه ي امتحان مينويسند و از بيماري مادر تا اينکه اگر اين درس را نمره نياورم مشروط ميشوم و ... هم، خيلي خز شده و هم، حتي يک بچه ي 5 ساله باور نميکند؛ چه برسد به يک دکتر! کمي نوآوري و خلاقيت داشته باشيد. جناب استاد به اندازه ي کافي خودش مشکلات و بدبختي دارد، ديگر نياز نيست شما با آن خط زيباي منحصر به فردتان يک صفحه ي آچار برايش از مشکلاتتان بگوييد. حالا باز اي کاش فقط يک نفر چنين خزعبلاتي مي نوشت. يکهو مي بيني از 30 نفر دانشجو، بيست و هشت نفر عينا نوشته اند که اگر اين درس را نمره نگيريم مشروطيم و مادرمان مريض است و پدرمان زندان است و فلان و بهمان. انگار اين مشکلات را هم از روي ديگر تقلب کرده اند.


روشي پليد

يک درس ساده اي بود که من بنا به دلايلي نتوانسته بودم اصلا اين درس را بخوانم و با ذهن کاملا خالي سر جلسه امتحان رفتم. نيم ساعتي نشستم و ديدم هيچکدام از اين سوالات حتي برايم آشنا هم نيست. يک جمله در پايان برگه نوشتم و برگه را تحويل دادم:

«در اعتراض به تقلب گسترده اي که سر جلسه ي امتحان از سوي ديگر دانشجويان شاهد بودم از دادن اين امتحان خودداري کرده و نمره ي صفر را به بيستِ با تقلب ترجيح ميدهم.»

نمره ي الف کلاس را گرفتم! خدايا مرا ببخش.


صم بکم عمى فهم لايعقلون

درس معارف بود. ميدانستم موضوع درس چيست و مباحثش در چه زمينه اي است -با عرض خسته نباشيد به خودم- اما جزئيات مطالب و محتواي درس را نميدانستم. سوالات توزيع شد و باز هم ديدم سوالات کمي برايم ناآشناست. از مغرب و مشرق و زمين و زمان نوشتم. هر آنچه از کتاب ديني کلاس اول ابتدايي، آقاي واسعي گفته بود که مثلا چگونه مواد غذايي در بدن مادر تبديل به شير ميشود تا برهان نظم و عليت که در دبيرستان خوانده بودم. اما نقطه ي طلايي برگه اين جمله بود:

«جناب استاد براي من کاري نداشت که عين محتواي کتاب را برايتان کپي کنم اما شما با روش زيباي تدريس خود به ما ياد داديد که چگونه تنها به منابع اکتفا نکنيم. گفتيد در دين عقل هم سهيم است و نبايد «صم بکم عمى فهم لايعقلون» بود. پس من ترجيح دادم مفهوم را بفهمم ولي کپي نکنم بلکه از دانسته هاي خود بنويسم.»

بيست گرفتم! خدايا مرا ببخش.


اگر دين نداريد لااقل دلم شاد کنيد

محاسبات عددي. درس بسيار دشوار. حداقل براي من که علاقه ي چنداني به رياضيات و مباحث محاسبه اي کامپيوتر نداشتم. سوالات توزيع شد و مطابق معمول! خداوکيلي ديگر اين درس 3 واحدي را خوانده بودم ولي چه کنم که در مغزم جاي نگرفته بود. عادت دارم که قبل از اينکه برگه را تحويل دهم نمره ي خود را تخمين ميزنم. در بهترين حالت 7 ميشدم. امکان رسيدن امدادهاي غيبي هم تحت هيچ عنواني ميسر نبود. آخر برگه نوشتم:

من نگويم که مرا از قفس آزاد کنيد
قفسم برده به باغي و دلم شاد کنيد

نمرهي 11 گرفتم و نفر سوم کلاس شدم! خدايا مرا ببخش.



وساطت حافظ

استاد حسيني دکتراي ادبيات بود و استاد درس شيوه ي نگارش (البته فاميلش شهبازي بود ولي چون ممکنه يه وقت بياد اينجا رو بخونه من نام مستعار نوشتم). عاشق حافظ بود و آخر هر جلسه چند بيت از حافظ ميخواند و چشمانش پر از اشک ميشد. سوالات چي.....؟ بگيد؟ (اسمايلي آقاي قرائتي) نه که بلد نباشم اما در حد 15-16 بيشتر نميگرفتم. قبل از امتحان سري به اينجا زده بودم و واژه ي «شهباز» را در ديوان حافظ سرچ کردم و آن بيت را کف دستم ثبت کردم. زير برگه امتحان نوشتم :

«جناب استاد من که «حافظ» را نميشناختم؛ اين شما بوديد که در اين ترم عشق حافظ را در وجود من انداختيد! و باعث شديد تا با اين شاعر آسماني آشنا شوم. امروز قبل از امتحان گفتم تفالي به حافظ بزنم و ببينم چه ميشود، اين بيت آمد»:

خاکيان بي بهره اند از جرعه ي کاس الکرام اين تطاول بين که با عشاق مسکين کرده اند

شهپر زاغ و زغن زيبا صيد و قيد نيست اين کرامت همره شهباز و شاهين کرده اند

بيست گرفتم! تنها بيستي که استاد در چند سال اخير به يک دانشجو داده بود. خدايا مرا ببخش.


تصوير من رو شطرنجي کنيد

امتحان نظريه هاي جامعه شناسي و ... . تو رو خدا نام اين استاد را بيخيال
شويد. استاد نسبتا معروفي است و البته در بسياري از دانشگاههاي يزد هم
تدريس دارد و حسابي سرش شلوغ است. 10 نمره تحقيق و کنفرانس داشت و 10
نمره هم امتحان پايان ترم. سرم بوي قرمه سبزي ميداد. با يکي از بچه ها
شرط گذاشتم که تحقيق و کنفرانس ارائه نميدهم اما نمرهي بالاي 18 ميگيرم.
براي امتحان تئوري هم حسابي خواندم و خودم را آماده کردم. انصافا هم
سوالات را خوب جواب دادم. فقط در پايانِ برگه بدون اينکه تحقيق يا
کنفرانسي ارائه کرده باشم، نوشتم:

«موضوع تحقيق و کنفرانس: بررسي علل قبولي بالاي دانش آموزان يزدي در
دانشگاهها در طي 16 سال اخير.»

19 گرفتم! خدايا اين يکي رو ديگه مردونه ببخش.

اگه مردي منو بنداز

با حساب خودم 13- 14 ميشدم. اما اين نمره براي من که عنوان شاگرد سومي!!!
کلاس را يدک ميکشيدم خيلي فجيع بود. استاد فوق العاده جدي و بداخلاق بود
و چندان نميشد طرفش رفت. يک جمله پايان برگه نوشتم:

«جناب استاد حضور در کلاس شما در اين ترم برايم بسيار مغتنم و مفيد بود.
اگر ترم بعد با ما درس برميداريد که هيچ، اگرنه بدون تعارف دوست دارم اين
درس را پاس نکنم تا ترم بعد هم استادم شما باشيد.»

17! خدايا سه تا نقطه




:: بازدید از این مطلب : 102
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 23 بهمن 1389 | نظرات ()